اندیشه، زندگی، سعادت

اندیشه و تفکر در باره زندگی و راه سعادت

اندیشه، زندگی، سعادت

اندیشه و تفکر در باره زندگی و راه سعادت

کلام معرفت

در اینجا به برخی از گفتارهای اساتید صاحب اندیشه اشاره می شود:


- خواسته ها و طلب در انسان تمامی ندارد وقتی هم که به خواسته و آرزوی خود رسید به خواسته دیگر خواهد اندیشید. این موضوع در مورد عشاق بیشتر تجلی دارد. قبل از عاشق شدن رسیدن به معشوق خواسته فرد است ولی بعد از وصال خواسته پایان نمی پذیرد بلکه داستان عشق بای تازه آغاز می شود. رسیدن به معشوق حقیقی پس از مرگ تازه شروع خواسته های انسانی است. محو در دریای بیکران شدن شروع خواسته هاست. تجلی اندر تجلی شدن. (دکتر ابراهیمی دینان). مرگ پایان خواسته ها نخواهد بود.


- سخن و گفتار پایانی ندارد. هر چند حروف محدودیت دارند. این پایان ناپذیری گفتار از گسستگی حروف نشات می گیرد. سخن گفتن خبری از ذاتی دیگر می دهد. مانند ریاضیات که از اعداد منقطع بوجود آمده و معرفتی است که خبر از ذاتی می دهد. ولی امور پیوسته پایان پذیر هستند. اموری که به همدیگر وابسته اند ( بر گرفته از دکتر ابراهیمی دینانی)

چقدر انسان ناسپاس است

اگر یک لحظه در صحرای بی آب و گیاه بمانید بدون هیچ خوردنی و آشامیدنی. آنوقت بیاد خواهید افتاد که از چه نعمتهایی بهره مند بودید. آنوقت بیاد خدا خواهید افتاد.

انسان چقدر ناسپاس و متکبر است. چیزی از خود ندارد و با تکبر رفتار میکند. مثل اینکه صاحب نعمتها را خود می داند. میگوید من خودم تلاش کردم (البته اگر از راه نادرست نباشد) و همه چیز را بدست آوردم. ولی وقتی همه چیز یکدفعه و در چشم بر هم زدنی و باورنکردنی را از دست داد همه چیز را خواهد دانست.


و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد؛ و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است!(ابراهیم /34)


مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است!(عبس / 17)


و هنگامی که در دریا ناراحتی به شما برسد، جز او، تمام کسانی را که (برای حل مشکلات خود) می‌خوانید، فراموش می‌کنید؛ اما هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد، روی می‌گردانید؛ و انسان، بسیار ناسپاس است!(اسرا /67)


و او کسی است که شما را زنده کرد، سپس می‌میراند، بار دیگر زنده می‌کند، اما این انسان بسیار ناسپاس است.(حج / 66)