اندیشه، زندگی، سعادت

اندیشه و تفکر در باره زندگی و راه سعادت

اندیشه، زندگی، سعادت

اندیشه و تفکر در باره زندگی و راه سعادت

ربا و پپامدهای آن

در جامعه ای که ربا زیاد شود و در سیستم آن ریشه بدواند، امید برای ظهور کمرنگ می شود. آن جامعه تحت کنترل بیگانگان خواهد گردید. نیاز به یک تغییرات اساسی می باشد. دیدگاهها و فرهنگ باید اصلاح گردد. زیرا این پدیده ریشه در عوامل منحرف دیگر نیز دارد.

تاثیر تفکر در زندگی

برخی اوقات آنچنان غرق در باورهای خلاف می شویم که از واقعیت غافل می شویم. باورهای خلاف  دارای رنگ و بوی باورها و عقاید مان می باشد ولی برخی اوقات آنچنان باورهای خلاف را القا می کنند که آنها را واقعی می پنداریم. بطور مثال ممکن است در نامه ها ایمیلها یا پیامها یگویند که فلان ائمه را در خواب دیدم که نوشته که بگویید رفتار و گفتارتان را اصلاح کنید. بعد  گفته می شود که اگر این پیام را به ده نفر نفرستی اتفاق بدی براتوون رخ می دهد. در حالیکه بخش های از نامه مرتبط با باورهای خودمان می شود ولی اتصال و ربط  دادن این باورها به خواب یا انجام کاری که نتیجه آن دست ما نیست و همچنین رخداد آن اتفاق اصلا به انجام کارخاصی ندارد، باعث ایجاد باورهای انحرافی می دهد.

اگر ما قبل از هر کاری تفکر کنیم که چگونه  عدم ارسال نامه ای باعث رخداد اتفاقی آن هم کاملا منفی می شود به زحمت افتادن جهت انجام کار یک فردی که نمی دانیم کیست یا از کجا پیام را بدست آمده نخواهیم شد.

همچنین ممکن است این اتفاقات اصلا ربطی به باورها نداشته باشد و در حوزه علم و فناوری باشد. مثلا فردی پیا بفرستت که اگر این پیام را به ده نفر یا بیشتر بفرستی هزینه موبایلتان پایین می اید در حالیکه اصلا ارتباطی به هم ندارند.

در این چنین وضعیت هایی فرد فرستنده در راستای ایجاد فضای هیجانی است که در واقع نتیجه این است که فرستنده محتوای پیام را طوری بنویسد که باعث ایجاد هیجان در کابر شود ایجاد می گردد. در نتایجه تفکر در محتوای پیام باعث تسلط بر کار خود شده و قبل از اینکه کار را انجام دهیم بتوانیم تصمیم درست اتخاذ کنیم.

مسائل و شبهات

در اینجا برخی مسائل و شبهاتی که در زندگی روزمره و یا در ذهن بوجود می آید مطرح می گردد. اگه کسی نظری و یا سئوالی در نظر دارد پیشنهاد بدهد تا در اینجا مطرح گردد:


1- سود بانکی در کشور باید چه مقدار و چگونه باشد؟ آیا سود و بهره بانکی در کشور شرعی است؟

سود بانکی در کشور به عقیده اکثر مراجع در ایران اشکال شرعی و یا حتی حرام میدانند. بگذرد از اینکه جریمه دیرکرد کلا حرام می باشد ولی سود بانکی چه ایرادی دارد؟

در اسلام تجارت حلال بر اساس داد و ستد کالا و یا خدمات مشخص صورت می پذیرد. همچنین در طی تجارت باید قرارداد مشخصی بین طرفین بصورت مکتوب عقد گردد. و یا داد وستد بر اساس عرف رایج در تجارت آن منطقه صورت گیرد. بطور مثال در خرید مواد غذایی از مغازه و یا مثلا سکه از طلا فروشی اینگونه نیست که قبلا یک نفر برود با مغازه دار یک قرارداد ببندد و شاهدی بیارد تا مثلا یک کیلو برنج بخرد. بلکه معامله بر اساس عرف و اعتماد صورت می پذیرد.

پس مشخص بودن کالا و یا خدمات از شروط یک معامله می باشد. خرید یک سکه یا ملک و غیره. در مرحله بعد قیمت کالا مهم می باشد که باید بر اساس عرف آن منطقه صورت بگیرد. ممکن است خریدار از قیمت کالا خبر نداشته باشد. در اینصورت خریدار حق شکایت از فروشنده را خواهد داشت. همچنین حتی اگر خریدار و فروشنده از قیمت غیر واقعی اطلاع داشته باشند باز این معامله اشکال دارد. زیرا ممکن است این تجارت در جهت شرعی نمودن یک داد و ستد باشد. مثلا یک نفر از یکی پول قرض میگیرد و برای دریافت سود نامعقول، طرفین بر مبادله یک کالای کم ارزش در قبال سود توافق میکنند. در حالیکه اصل موضوع این است که کلا سود غیر واقعی شرعی نیست و این فقط به قولی کلاه شرعی محسوب می گردد.

ولی چرا رعایت سود معقول و یا تجارت با شرایطی که عنوان می گردد در اسلام عنوان می گردد.

دلیل اصلی می تواند اینگونه بیان گردد که اگر این گونه معاملات منجر به سود باد آورده گردد، کسی که تلاش می کند و تاجری که زحمت می کشد تا سود کمی بدست بیاورد انگیزه کافی برای ادامه فعالیت نخواهد داشت و آرام آرام افراد جامعه توقع خواهند داشت تا با تلاش کمتر به سود بالا دست بیابند. در این جامعه کالایی تولید نخواهد شد و در نتیجه کمبود کالای تولیدی در جامعه بوجود خواهد آمد. در نتیجه تقاضا برای کالا بالا رفته و باعث ایجاد تورم و فساد در جامعه خواهد گردید.

بطور مثال در جامعه فعلی خرید و فروش دلار رواج دارد. این تجارت این ویژگی را دارد که باعث تولید کالا نمی گردد. همچنین دلار در موارد دلالی و صرفا خرید و فروش اصلا کالا محسوب نمی گردد. در اینجا بحث فقط صرفا خرید و فروش برای سود کردن می باشد. کسی که صاحب صنعت و یا تولیدی می باشد خرید دلار را صرفا برای تامین نیازهای خود و یا خرید تجهیزات می خواهد. اگر دلالی اقدام به خرید دلار برای سود نماید باعث مختل شدن فعالیت کسی که دلار را برای فعالیت تولیدی می خواهد، خواهد گردید.

حالا یک بانک که سود نامعقولی می خواهد بپردازد باید از یک روش تجاری غیر معقولی استفاده نماید تا بتواند تعهدی را که ایجاد نموده را بپردازد. حال این موضوع که بانک ها نباید سود ثابت را تضمین بنمایند موضوع دیگری می باشد. در این مورد فرض بر این باید باشد که در یک معامله دو طرف باید در سود و زیان شریک باشند. زیرا در یک تجارت همیشه سود ثابت قابل تضمین نیست.

در کل در یک تجارت علاوه بر اینکه سود باید متغیر و بر اساس نوع تجارت باشد، باید شامل سود معقول باشد. همه این موارد در راستای یک تجارت سالم در جامعه است. تا نهایت آن ایجاد اشتغال و تولید محصول در جامعه باشد. همانگونه که در جوامع پیشرفته قابل مشاهده می باشد.

در این راستا سئوال دیگر این است که آیا خرید و فروش یک اعتبار جایز خواهد بود؟  بنظر می رسد باید بحث فراوان در این مورد انجام گیرد.

یک اعتبار در راستای خرید و فروش یک فعالیت اقتصادی که منجر به رفاه و یا تسهیلات در جامعه می انجامد و یا یک کالا صورت می پذیرد. مثلا انتشار اوراق بهادار. نکته مهم این است که با وجود نا معلوم بودن کالا و یا خدمات سود این اوراق چگونه باید باشد؟ چه تضمینی در ایجاد خدمات و یا کالا صورت می گیرد. در این صورت بنگاههای اقتصادی فقط در راستای جذب پول و نقدینگی مبادرت به جذب پول نموده و ممکن است آنرا در یک فعالیت نامشخص و یا غیر شرعی بکار بگیرند.

همه این موارد ممکن است باعث آشفتگی اقتصاد یک جامعه گردد. این آشفتگی بر فرهنگ و عادات جامعه تاثیر می گذارد و باعث ایجاد فساد خواهد گردید.

یک بانک و یا موسسه مالی باید برای پرداخت سود بانکی بالا درآمد کسب کند. مثلا وام با بهره بیشتر از سود بانکی بدهد. به کار دلالی رو بیاورد. در این وضعیت تولید نیز به رکود رفته است زیرا نمی تواند سود بالاتر از سود بانکی ایجاد کند. زیرا اگر تولید سود بالاتری داشت سرمایه ها به سمت تولید می رفت. بطور کلی دلالی باعث رکود در تولید میشود. یعنی زیاده خواهی و مال اندوزی و تنبلی و کاهلی و کلاهبرداری جای تلاش و کوشش را میگیرد. از طرف دیگر کسی که وام با بهره بالا از بانک و یا موسسات میگیرند بدلیل اینکه جایی برای سرمایه گذاری وام اخذ شده ندارد، ورشکست شده و نمی تواند قسط بانکها بدهند . این باعث میشود بانک ها و موسسات نیز ورشکست شوند.

پس سود بالا در دراز مدت باعث ورشکستگی تولید و خود موسسات و بانکها میگردند. حال ببینید چرا اسلام به کار و تجارت حلال توجه ویژه ای دارد.


2- دروغ

در جامعه امروزی دروغ رواج زیادی یافته است. هر کسی براحتی دروغ می گوید. حتی اگر برای موقعیتهای معمولی که نیازی به دروغ نیست باشد. بطور مثال جهت بزرگ جلوه دادن کار، فخر فروشی، از روی خوشی و غیره دروغ می گوید. چرا مگر نه اینکه دروغ بالاترین گناه کبیره است؟

یکی را می بینی که مذهبی هست و ظاهر مذهبی دارد و حتی مقید به روزه و نماز هست ولی برای چیزهای کوچک دروغ می گوید. سئوال اینجاست که چرا باید اینگونه باشد؟ چرا دروغ در زندگی ما عادت شده است؟ بطور مثال برای کسی چیزی میخری و او از شما قیمت میپرسد و شما برای اینکه بهش بگی زیاد گرون نخریدم قیمتش را کمتر اعلام میکنی. این یک دروغ هست. زیرا مخفی کردن حقیقت هست و مخفی کردن حقیقت یعنی برهم زدن نظامی هست که خداوند در زندگی ما جاری میکند. برهم زدن وسیله ای که خداوند برای خوشبختی ما قرارداده است. بفرض در مثال قبل فردی که اوون کالا را از ما دریافت کرده باشد ببیند کالای خوبی در برابر قیمت کمش هست و اوون کالا رو برای دوستش پیشنهاد میکند و قیمتش را اعلام میکند ولی در حالی که این موضوع حقیقت ندارد. پس از اوون دوست این فرد میرود و همون کالا را میخرد ولی میبیند قیمتش خیلی گرونتر از قیمتی هست که دوستش اعلام کرده و ممکن هست در این خصوص به فروشنده تهمت گرون فروشی بزند. در این میان اگر فرد قبلی این موضوع را بفهمد بمراتب خیلی برای ما بدتر میشود. در حالی که راستش را میگفتیم دوست اوون شخص میتوانست بهتر تصمیم بگیرد. در اینجا دروغ گفت مخفی کردن اطلاعات هست. اطلاعاتی که باعث اتخاذ تصمیم درست می گردد. در واقع دروغ گغتن دراینجا اوون وسیله ای که خدا در اختیار ما گذاشته تا درست تصمیم بگیریم را ذایل میکند. در نتیجه دروغ یک فرد باعث رفتار نادرست فرد یا افراد دیگر می شود. دروغ یک فرد میتواند یک جامعه را به راه نادرست هدایت کند.

یعنی دروغ یک گناه نابخشودنی هست.



ماجرای قبر و برزخ

وقتی کفّار و منافقین می‌میرند ملائکه ﴿یضربون وجوههم و أدبارهم﴾ ، بین این دو زدن، او فشار می‌بیند که از مظاهر فشار قبر همین زدنهاست؛ چون قبر یعنی برزخ؛ نه قبر یعنی همین موجودی که در عالم طبیعت است، خب، حالا اگر کسی در دریا غرق بشود قبری دارد، در فضا کرکسها او را بربایند قبری دارد و اگر در سفینه‌ای وارد یکی از این کرات شد و همان‌جا رخت بربست و به صورت پودر درآمد قبری دارد، اصولاً قبر به اصطلاح دین همان برزخ است

وقتی یک مؤمن رحلت می‌کند برزخیان خوشحال می‌شوند که یک مهمان خوبی برای آنها آمده و اگر یک انسان ضعیفی رحلت بکند، آنها می‌گویند: فعلاً چیزی از او سؤال نکنید؛ «دعوه» ، بگذارید این جریان انتقال مرگ که از دنیا به برزخ آمده از او گرفته بشود و یک قدری سر حال بیاید، کم‌کم ما از او سؤال بکنیم آن وقت سؤال می‌کنند فلان شخص چطور است؟ فلان شخص چطور است؟ این شخصِ تازه وارد هم گزارش می‌دهد که می‌گوید: فلان شخص قبل از من مرد و فلان شخص زنده است. وقتی که می گوید: فلان شخص قبل از من مرد، این برزخیان می‌فهمند آن بیچاره اهل نفاق بود و سقوط کرد و در بین راه ماند، می‌گویند «هویٰ هویٰ» یعنی او اگر آدم سالمی بود، او را پیش ما می آوردند از اینکه پیش ما نیاوردند معلوم می‌شود در بین راه افتاده «هویٰ هویٰ» یعنی <سقط سقط> و اگر گزارش بدهد که فلان شخص سالم است و در دنیا زنده هست برای او مثلاً طلب مغفرت می‌کنند، طلب خیر و رجاء دارند که بلکه انشاء الله به سلامت برسد.

مؤمنین، خواه مقتولین فی سبیل الله، خواه غیر مقتولین فی سبیل الله اینها زنده‌‌اند و منعّم‌اند؛ نظیر آیه 32 سوره نحل که فرمود: ﴿ الذین تتوفّـٰهم الملائکة طیبین یقولون سلامٌ علیکم أدخلوا الجنة بما کنتم تعملون﴾؛ فرمود: آنها که مؤمن‌اند و متوفیٰ می‌شوند، فرشتگان به آنها سلام عرض می‌کنند، بعد می‌گویند: این درهای رحمت و درهای بهشت است از هر دری که خواستید وارد بشوید: ﴿الذین تتوفـٰهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنّة بما کنتم تعملون.

تکامل در آخرت

آیا تکامل در آخرت ادامه دارد؟ این پرسشی هست که برخی از خود می پرسند. کسی که عمر طولانی می کند فرصت بیشتری برای تقویت ایمان انجام عمل صالح و توبه دارد. ولی کسی که در کودکی یا جوانی از دنیا می رود کمتر این فرصت را پیدا می کند. پس شاید بتوان نتیجه گرفت که در آخرت نیز تکامل و تعالی انسان ادامه پیدا خواهد کرد و فرد می تواند از گناهان پاک و به خدا نزدیک تر شود. در آن دنیا دیگر نمی توان فرصت انجام عمل صالح و یا توبه به اوون صورتی که در این دنیا هست انجام گیرد. در واقع این اعمال در این دنیا راحتتر صورت می پذیرد تا در آخرت و......

عذاب الهی

عذاب الهی بر یک ملت موقعی نازل می شود که گناه همه گیر شود. امروزه در جامعه ما گناهان زیادی رواج دارد. این امر با پافشاری و اصرار بر انجام گناه باعث وقوع عذاب خواهد شد. این عذاب ممکن است بصورت سیل زلزله قحطی اوضاع نابسامان اجتماعی اقتصادی باشد. در حال حاضر در جامعه ما فساد و رشوه، ربا و دزدی، شهوت و مال اندوزی و دروغ و تکبر رواج دارد. ادامه این روند با وجود تذکر علما اعث ایجاد بلا و عذاب الهی می گردد. برخی از  اعمال باعث به تاخیر افتادن عذاب می شود. عبادت خدا، کمک به مستمندان، توبه از دروغ، امر به معروف و سعی و کوشش و دوری از کاهلی باعث رفع عذاب می گردد.

این خطری است عظیم که در کمین است. که متاسفانه با تکرار گناهان باعث عادت شده و این علامت خطری بزرگی هست.


ویژگیهای افراد دارای جایگاه ابدی برتر

خداوند در آیه های 36 الی 40 در مورد ویژگیهای افرادی که دارای جایگاه رفیع و همیشگی دارند سخن گفته است:


آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگی دنیاست، و آنچه نزد خداست برای کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل می‌کنند بهتر و پایدارتر است.


همان کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می‌ورزند، و هنگامی که خشمگین شوند عفو می‌کنند.


و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا می‌دارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند،


و کسانی که هرگاه ستمی به آنها رسد، (تسلیم ظلم نمی‌شوند و) یاری می‌طلبند!


کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن؛ و هر کس عفو و اصلاح کند، پاداش او با خداست؛ خداوند ظالمان را دوست ندارد!

مسیح و به صلیب شدن

مسیحیان می گویند حضرت مسیح کشته شد و به دار آویخته شد تا گناهان بشر را بشوید و او را از عذاب نجات دهد و تنها راه نجات پیوند با مسیح می باشد.

اما قرآن در آیه های 157 و 158 سوره نسا خداوند به یهودیان می فرماید:


و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند؛ و قطعا او را نکشتند!


بلکه خدا او را به سوی خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است.



قرآن امروز در چه وضعیتی است

 

قرآن (خواندنی) از دکتر شریعتی

 

 قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن
هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه
اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که
این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و
تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و
اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد
شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح
ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین
مبدل کرده ام .
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش
کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا
در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا
موزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌
آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
..
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند
احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است
قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،
‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان
که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش
نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان
به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است
که به صلیب جهالت کشیدیم.

رهبانیت انزوا مسیحیت

دین مسیحیت علاوه بر انحراف تثلیث دچار تندروی هایی شده است. شاخص این تندروی رهیانیت و انزوا است. خداوند در سوره حدید آیه 27 به این موضوع اشاره دارد:


سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم، و بعد از آنان عیسی بن مریم را مبعوث کردیم و به او انجیل عطا کردیم، و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم؛ و رهبانیتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرر نداشته بودیم؛ گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حق آن را رعایت نکردند؛ از این‌رو ما به کسانی از آنها که ایمان آوردند پاداششان را دادیم؛ و بسیاری از آنها فاسقند!


بدعتهایی مثل عدم ازدواج، انزوای اجتماعی و پشت پا زدن به وظائف اجتماعی که از ویژگیهای ذات انسان اجتماعی بودن است، هستند.

زهد در اسلام پرهیز از گناه ساده زیستن بهمراه زیستن در اجتماع است نه بریدن از کل جامعه.

بنظر اگر برنامه کوتاه مدت رهبانیت و بالا بردن مرتبه روحانی انسان باشد سپس وارد شدن به اجتماع باشد، خیلی هم برای سعادت انسان مفید می باشد. که در اسلام این برنامه ها از 3 روز تا چهل روز بطول می انجامد. ولی برای همیشه این رفتار درست نیست.

رهبانیت تنها راه پشت پا زدن به زندگی مادی نیست از خودگذشتگی مالی و جانی هم پشت پا زدن به مادیات است.

مستضعفین وارثان زمین

خداوند در سوره قصص آیه 4 می فرماید فرعون در زمین برتری جویی می کرد و در زمین فساد می کرد. متکبر و زورگو بود. در آیه 5 می فرماید:

ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!


و حکومتشان را پا برجا سازیم و  فرعون را نابود کنیم.


این حکایت نیز در طول تاریخ و بخصوص هم اکنون در حال جریان می باشد. کسی که مفسد و زور گو باشند خداوند او را از حکومت بر می دارد و مستضعفان را برای برقراری حکومت عدل بجای آنها می نشاند.

این از سنتهای الهی است که همواره جاری بوده است.

یک استدلال از تعالی

وقتی انسان متولد می گردد در مرحله نوزادی مانند یک موجود مشابه سایر موجودات فقط نیاز به احتیاجات پایه ایی دارد. در این مرحله روح ای که در اوست متمایز از روح سایر موجودات است. ولی آیا این روح می تواند به خودی خود باعث کمال بشر شود؟ اگر این بچه از جامعه بشر دور شود و با موجودات دیگر زندگی کند تقریبا همان خوی آنها را می گیرد و از رفتار آنها پی روی خواهد کرد. و اگر روزی به اجتماع بشری برگردد و سنی از او گذشته باشد تقریبا دیگر نمی تواند به حالت بشری خود برگردد (می توان نمونه هایی را در کتابها و سایتها پیدا کرد). و یا فردی که به تمایلات نفسانی روی می آورد نیز تا به خود نیاید و از نفس خود رهایی نیابد روح او هیچ کمکی به تعالی انسان نمی کند.

خداوند در قرآن می فرماید ما شما را در پستی آفریدیم و آنکه بخواهد می تواند متعالی شود.

خداوند به تعلیم و یادگیری نیز تاکید دارد. زیرا بدون یادگیری و تعلیم همانطور که برای انسانی که از بچگی از جامعه بشری و تعالیم دور بیافتد راه متعالی شدن را نمی یابد هر چند مانند انسانی که دچار هوای نفس است به گناه آلوده نخواهد شد.

و اما ممارست، پرهیز و تقوی و دوری از گناهان و تکرار بندگی(عبادت) ارتباط بین تکامل و تعالی و انسان است.

توبه

خدایا می دانم که گناهکارم. تو مهربان و بخشاینده و توبه پذیری. گناهانم را ببخشای و مورد رحمت و آمرزش قرار ده.

مگر انها که توبه و بازگشت کردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نیک،) اصلاح نمودند، (و انچه را کتمان کرده بودند؛ اشکار ساختند؛) من توبه انها را می‌پذیرم؛ که من تواب و رحیمم.


هرگاه کسانی که به ایات ما ایمان دارند نزد تو ایند، به انها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده؛ هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا می‌شود چرا که) او امرزنده مهربان است.»


و انها که گناه کردند، و بعد از ان توبه نمودند و ایمان اوردند، (امید عفو او را دارند؛ زیرا) پروردگار تو، در پی این کار، امرزنده و مهربان است.


اما پروردگارت نسبت به آنها که از روی جهالت، بدی کرده‌اند، سپس توبه کرده و در مقام جبران برآمده‌اند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است.


او کسی است که توبه را از بندگانش می‌پذیرد و بدیها را می‌بخشد، و انچه را انجام می‌دهید می‌داند.


و چندین آیه دیگر تا شاید متذکر شوم

بخشندگی خدا

حد بخشندگی خدا در شروع سوره ها با جمله "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" آشکار می شود. که آمدن آن در اول هر سوره نشانه اهمیت آن است. صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداست که شامل دوست و دشمن، مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار می‏باشد، زیرا «باران رحمت بی‏حسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بی‏دریغش همه جا کشیده»

ولى «رحیم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمانبردار است.

خداوند معبود و آفریننده همه مخلوقاتش است پس نسبت به همه آنها رحمان و بخشنده است حتی به گناهکاران.

پس بخشش خدا به گناهکاران باعث نشود خللی در اعتقادات ما وارد نماید.

ولی بخششی که به مخلوقات مطیعش عطا می کند بی حد و بالاتر است.

همچنین آمدن این جمله در اول هر سوره نشانگر اینست که همه کارها با نام خدا باید آغاز شود.

سعی و کوشش انسان تنها وسیله برای سعادت

برخی از انسانها برای رسیدن به اهداف آنرا به قضا و قدر الهی منوط می کنند. خداوند بهره مندی را تنها در کوشش عنوان می فرماید:


و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست، و اینکه تلاش او بزودی دیده می‌شود، سپس به او جزای کافی داده خواهد شد! نجم / 39-41



ویژگی انسانهای رستگار

خداوند علاوه بر تکرار آیات سوره مومنون در سوره معارج آیات 23 الی 35 ویژگیهای دیگری را برای مومنان که جایگاهشان در بهشت حتمی است می شمارد:


آنها که نمازها را پیوسته بجا می‌آورند،

و آنها که در اموالشان حق معلومی است...

برای تقاضاکننده و محروم،

و آنها که به روز جزا ایمان دارند،

و آنها که از عذاب پروردگارشان بیمناکند، چرا که هیچ کس از عذاب پروردگارش در امان نیست،

و آنها که دامان خویش را (از بی‌عفتی) حفظ می‌کنند،

جز با همسران و کنیزان (که در حکم همسرند)، چرا که در بهره‌گیری از اینها مورد سرزنش نخواهند بود!و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است!

و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می‌کنند،

و آنها که برای گواهی حق قیام می کنند،

و آنها که بر نماز مواظبت دارند،

آنان در باغهای بهشتی (پذیرایی و) گرامی داشته می‌شوند.

کلام معرفت

در اینجا به برخی از گفتارهای اساتید صاحب اندیشه اشاره می شود:


- خواسته ها و طلب در انسان تمامی ندارد وقتی هم که به خواسته و آرزوی خود رسید به خواسته دیگر خواهد اندیشید. این موضوع در مورد عشاق بیشتر تجلی دارد. قبل از عاشق شدن رسیدن به معشوق خواسته فرد است ولی بعد از وصال خواسته پایان نمی پذیرد بلکه داستان عشق بای تازه آغاز می شود. رسیدن به معشوق حقیقی پس از مرگ تازه شروع خواسته های انسانی است. محو در دریای بیکران شدن شروع خواسته هاست. تجلی اندر تجلی شدن. (دکتر ابراهیمی دینان). مرگ پایان خواسته ها نخواهد بود.


- سخن و گفتار پایانی ندارد. هر چند حروف محدودیت دارند. این پایان ناپذیری گفتار از گسستگی حروف نشات می گیرد. سخن گفتن خبری از ذاتی دیگر می دهد. مانند ریاضیات که از اعداد منقطع بوجود آمده و معرفتی است که خبر از ذاتی می دهد. ولی امور پیوسته پایان پذیر هستند. اموری که به همدیگر وابسته اند ( بر گرفته از دکتر ابراهیمی دینانی)

چقدر انسان ناسپاس است

اگر یک لحظه در صحرای بی آب و گیاه بمانید بدون هیچ خوردنی و آشامیدنی. آنوقت بیاد خواهید افتاد که از چه نعمتهایی بهره مند بودید. آنوقت بیاد خدا خواهید افتاد.

انسان چقدر ناسپاس و متکبر است. چیزی از خود ندارد و با تکبر رفتار میکند. مثل اینکه صاحب نعمتها را خود می داند. میگوید من خودم تلاش کردم (البته اگر از راه نادرست نباشد) و همه چیز را بدست آوردم. ولی وقتی همه چیز یکدفعه و در چشم بر هم زدنی و باورنکردنی را از دست داد همه چیز را خواهد دانست.


و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد؛ و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است!(ابراهیم /34)


مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است!(عبس / 17)


و هنگامی که در دریا ناراحتی به شما برسد، جز او، تمام کسانی را که (برای حل مشکلات خود) می‌خوانید، فراموش می‌کنید؛ اما هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد، روی می‌گردانید؛ و انسان، بسیار ناسپاس است!(اسرا /67)


و او کسی است که شما را زنده کرد، سپس می‌میراند، بار دیگر زنده می‌کند، اما این انسان بسیار ناسپاس است.(حج / 66)


آیا همه ما وارد جهنم خواهیم شد؟

و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم می‌شوید؛ این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت!
 

سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می‌بخشیم؛ و ظالمان را -در حالی که (از ضعف و ذلت) به زانو درآمده‌اند- در آن رها می‌سازیم.


(مریم/72 و 73)


همگى وارد آتش (دوزخ ) میشوند سپس بر حسب اعمالشان از آن بیرون مى آیند، بعضى همچون برق ، سپس کمتر از آن همچون گذشتن تندباد، بعضى همچون دویدن شدید اسب ، بعضى همچون سوار معمولى ، بعضى همچون پیادهاى که تند مى رود، و بعضى همچون کسى که معمولى راه مى رود

مثالهای قرآن

خداوند مثالهایی را در قران برای بیان حقیقت بیان می نماید.

در این باره خداوند در سوره بقره آیه 26 چنین می فرماید:


خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!


خداوند باطل را به کف روی آب و کف روی فلزات مذاب مثل می زند که تنها آب یا فلز مذاب آن برای انسان مفید است. رعد /17


مثالهایی برای برابر نبودن دو فرد با مشخصات متفاوت. یکی عادل و دیگری انسانی نا اهل به مانند یک آدم گنگ مادر زاد و یا یک انسان انفاق کننده   در برابر فردی مثل برده مملوکی که قادر به کاری نیست. آیا اینها با هم برابر هستند. نحل/ 75و76


خداوند در برابر کافرانی که مثال می زنند و می گویند: چه کسی این استخوانها را زنده می‌کند در حالی که پوسیده است؟! می فرماید:همان کسی آن را زنده می‌کند که نخستین بار آن را آفرید. یس / 78 و 79


خداوند مثالی از رویش گیاهان از زمین خشک پس از بارش باران برای معاد می زند. فصلت /39 و ق/ 11 . در واقع باران بمانند فرمان و ارواح ارسالی از سوی خدا به زمین هستند که با ترکیب با خاک زمین که مثل دانه ها است دوباره بشر را بوجود می آورد. این همان معاد است.


و سایر مثالهای دیگر


انفاق در برابر ربا

ربا در برابر انفاق قرار دارد. همانطور که کسی که انفاق میکند و به مستحق از مال خود می بخشد به پاداش خود می رسد، کسی که ربا می کند دچار عذاب الهی است این کس با عث فقیر شدن فقرا می شود. ربا حتما پول مستقیم از کسی گرفتن نیست در دنیای امروز موارد ربا زیاد است سیستم بانکی غیر اسلامی و غیره نیز از مصادیق رباست.


آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می‌کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‌شوند. (بقره /274)


کسانی که ربا می‌خورند، (در قیامت) برنمی‌خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده (و نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهی زمین می‌خورد، گاهی بپا می‌خیزد). این، به خاطر آن است که گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتی میان آن دو نیست.)» در حالی که خدا بیع را حلال کرده، و ربا را حرام! (زیرا فرق میان این دو، بسیار است.) و اگر کسی اندرز الهی به او رسد، و (از رباخواری) خودداری کند، سودهایی که در سابق [= قبل از نزول حکم تحریم‌] به دست آورده، مال اوست؛ (و این حکم، گذشته را شامل نمی‌گردد؛) و کار او به خدا واگذار می‌شود؛ (و گذشته او را خواهد بخشید.) اما کسانی که بازگردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند)، اهل آتشند؛ و همیشه در آن می‌مانند. (بقره /275)


خداوند، ربا را نابود می‌کند؛ و صدقات را افزایش می‌دهد! و خداوند، هیچ انسان ناسپاس گنهکاری را دوست نمی‌دارد. (بقره /276)

زمان دقیق قیامت کی هست؟


در قرآن کریم آمده است هیچ کس زمان وقوع قیامت را نمی داند. کلا لزومی ندارد زمان آنرا بدانیم. مرگ هر کس شروع قیامت اوست و شروع حسابرسی از او. پس چه اهمیتی دارد قیامت کی است. همچنین آمده که آثار قیامت آنقدر عظیم است که فرد میگوید ایکاش این روز واقع نمیشد. پس چه عجله ای در آمدن قیامت دارید. آنچه مهم است اینست که از وقتی که به شما داده شده برای پاک کردن و خلوص نفس بکار گیرید.

خداوند در قرآن آورده است که مانع و حجابی است که مانع از این می شود تا با ارتکاب گناه توسط انسان همان موقع به عذاب دچار نشود. همین حجاب مانع دیدن قیامت می گردد. در واقع قیامت الان هست ( طبق نمودار چند پست قبلی) که با اذن خدا و دمیدن صور برداشته می شود. در دمیدن اول جسم از بین می رود و در فرمان دمیدن دوم صور توسط خدا قیامت و جسم انسان با هم همراه می شوند و حجابها می افتد. یعنی گذر زمان وقوع قیامت را باعث نمی شود. پس پرسش از زمان وقوع قیامت نابجا است. فقط می توان به زمان محو شدن حجاب اشاره کرد که فقط عینی شدن اعمال و عذاب و یا پاداش را دربر دارد که آن هم وابسته به اعمال حال اوست . در حالت بدون حجاب اعمال گناه مستحق عذاب می شود. زیرا جهان آخرت توان و تاب گناه را ندارد. و دیگر فرصتی جهت جبران به انسان داده نمی شود.


و از تو درباره قیامت می‌پرسند که در چه زمانی واقع می‌شود؟!

تو را با یادآوری این سخن چه کار؟!

نهایت آن به سوی پروردگار تو است (و هیچ کس جز خدا از زمانش آگاه نیست)! (نازعات 43-45)



درباره قیامت از تو سوال می‌کنند، کی فرامی‌رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچ‌کس جز او (نمی‌تواند) وقت ان را اشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتی) در اسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است؛ و جز بطور ناگهانی، به سراغ شما نمی‌اید!» (باز) از تو سوال می‌کنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع ان باخبری! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.» (اعراف/ 187)


آنها می‌گویند: «اگر راست میگویید، این وعده (قیامت) کی فرا می‌رسد؟!» ولی اگر کافران می‌دانستند زمانی که (فرا می‌رسد) نمی‌توانند شعله‌های آتش را از صورت و از پشتهای خود دور کنند، و هیچ کس آنان را یاری نمی‌کند (این قدر درباره قیامت شتاب نمی‌کردند)! (انبیا/ 38 و 39)



شکر گذاری

بار الهی تو را هر لحظه سپاس گفتن باز آنگونه که شایسته توست نتوان شکرت را بجا آورد.


ای کسانی که ایمان اورده‌اید! از نعمتهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم، بخورید و شکر خدا را بجا اورید؛ اگر او را پرستش می‌کنید!


ما تسلط و مالکیت و حکومت بر زمین را برای شما قرار دادیم؛ و انواع وسایل زندگی را برای شما فراهم ساختیم؛ اما کمتر شکرگزاری می‌کنید!


سرزمین پاکیزه و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید؛ اما سرزمینهای بد طینت (و شوره‌زار)، جز گیاه ناچیز و بی‌ارزش، از ان نمی‌روید؛ این گونه ایات (خود) را برای انها که شکرگزارند، بیان می‌کنیم!


و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمی‌دانستید؛ و برای شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا اورید!


ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجای اور هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده؛ و ان کس که کفران کند، (زیانی به خدا نمی‌رساند)؛ چرا که خداوند بی‌نیاز و ستوده است.

حلال و حرام و انفاق

در باره شراب و قمار از تو سؤال می‌کنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگی است؛ و منافعی (از نظر مادی) برای مردم در بردارد؛ (ولی) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو می‌پرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود.» اینچنین خداوند آیات را برای شما روشن می‌سازد، شاید اندیشه کنید! (بقره / ۲۱۹)


بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمی‌کنند. (انفال /۲۲)

آیا نمی دانید؟


آیا نمی‌دانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفریده است،

و ماه را در میان آسمانها مایه روشنایی، و خورشید را چراغ فروزانی قرار داده است؟!

و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید،

سپس شما را به همان زمین بازمی‌گرداند، و بار دیگر شما را خارج می‌سازد!

و خداوند زمین را برای شما فرش گسترده‌ای قرار داد...

تا از راههای وسیع و دره‌های آن بگذرید (و به هر جا می‌خواهید بروید)!»

(سوره نوح)

در مذمت کبر و غرور

ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟!  (س ۸۶/آ ۶)


 رها کن کسانی را که آیین (فطری) خود را به بازی و سرگرمی گرفتند، و زندگی دنیا، آنها را مغرور ساخته، و با این (قرآن)، به آنها یادآوری نما، تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند! (و در قیامت) جز خدا، نه یاوری دارند، و نه شفاعت‌کننده‌ای! و (چنین کسی) هر گونه عوضی بپردازد، از او پذیرفته نخواهد شد؛ آنها کسانی هستند که گرفتار اعمالی شده‌اند که خود انجام داده‌اند؛ نوشابه‌ای از آب سوزان برای آنهاست؛ و عذاب دردناکی بخاطر اینکه کفر می‌ورزیدند (و آیات الهی را انکار) می‌کردند.(س ۶ / آ ۷۰)


جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود! (س ۳۸ / آ ۷۴)


ین بخاطر آن است که برای آنچه از دست داده‌اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد!(س ۵۷ / آ ۲۳)


و یا حتی


ای مردم! وعده خداوند حق است؛ مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را فریب دهد و به (کرم) خدا مغرور سازد!(س ۳۵ / آ  ۵)


اما انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می‌کند و نعمت می‌بخشد (مغرور می‌شود و) می‌گوید: «پروردگارم مرا گرامی داشته است!» (س ۸۹ / آ ۱۵)

عذاب الهی و عقل

می گویند چون ما گناه می کنیم بارش باران کم است آلودگی زیاد است زلزله زیاد است.

عقل و تفکر از عواملی هستند که خدا به آنها تاکید کرده است. آیا کسی که تفکر نمی کند و راه حلی ارائه نمی دهد خود گناهکار نیست؟ آیا کسی که کاهل و تنبل است و حرکتی ندارد گناهکار نیست؟ آیا فقر از عدم تحرک و کوشش یک فرد بوجود نمی آید. اگر انسانی عوامل خسارت باری را دید و در جهت سرکوب و چاره اندیشی آن بر نخواست و باز شاهد آن خسارت گردید باید به حساب عذاب خدا دانست یا تنبلی او. هر چند خود تنبلی گناه است و ناگزیر مستحق زیان.

هر فعلی در دنیا رخ می دهد یکی از طرف طبیعت است (که البته با فرمان خداست) و دیگری خاص است و در نتیجه عذاب و پاداش خداست.

طبیعتا برای دفاع در برابر عوامل طبیعی خدا فطرت را برای همه جانداران و علاوه بر آن عقل را برای انسان در جهت برتری بر همه موجودات قرار داده است. در این صورت اگر تفکر را بکار نیاندازیم چه تفاوتی با یک حیوان است.

در زمین سیر کنید

گردش در زمین می تواند برای ما داستان گذشتگان ما را آشکار نماید. چگونگی زیستن آنها در زمین و آداب و معاشرت آنها و اعمالشان را نیز آشکار می کند. خداوند متذکر می شود که گذشته آنها برای ما عبرتی می باشند. اینکه انسانها فانی هستند و فقط اعمالشان باقی می ماند.


بگو: «در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آنها مشرک بودند! (روم / ۴۲)


بگو: «در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!» (نمل / ۶۲)


آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! خداوند آنها را هلاک کرد؛ و برای کافران امثال این مجازاتها خواهد بود! (محمد /۱۰)

سنت الهی چیست

خداوند در چند آیه مختلف از سنت الهی که تغییر نمی پذیرد صحبت به میان آورده است:


اینها همه بخاطر استکبار در زمین و نیرنگهای بدشان بود؛ اما این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را می‌گیرد؛ آیا آنها چیزی جز سنت پیشینیان و (عذابهای دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز برای سنت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای سنت الهی تغییری نمی‌یابی! (فاطر / ۴۳)


منظور از (سنت ) در اینگونه موارد قوانین ثابت و اساسى (تکوینى ) یا (تشریعى ) الهى است که هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد، و به تعبیر دیگر خداوند در عالم تکوین و تشریع اصول و قوانینى دارد که همانند قوانین اساسى مرسوم در میان مردم جهان دستخوش دگرگونى و تغییر نمى شود، این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است ، و هم بر اقوام امروز و آینده حکومت خواهد کرد.

یارى پیامبران ، شکست کفار، لزوم عمل به فرمانهاى الهى هر چند ناخوشایند محیط باشد، عدم فایده توبه به هنگام نزول عذاب الهى ، و مانند اینها جزء این سنتهاى جاودانى مى باشد.
این تعبیرات از یکسو به همه رهروان راه حق دلگرمى و آرامش مى بخشد و از سوى دیگر انسجام و وحدت دعوت انبیاء و یکپارچگى قوانین حاکم بر نظام آفرینش و نظام زندگى انسانها را روشن مى سازد، و در حقیقت شاخه اى است از شاخه هاى توحید. (تفسیر نمونه)

خداوند بهترین ....

خداوند در قرآن کریم چندین بار از خود به عنوان بهترین یاد می کند:


بلکه ولی و سرپرست شما، خداست؛ و او بهترین یاوران است. خَیرُ النَّاصِرِینَ. (آل عمران /۱۵۰)


عیسی بن مریم عرض کرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائده‌ای بر ما بفرست! تا برای اول و آخر ما، عیدی باشد، و نشانه‌ای از تو؛ و به ما روزی ده! تو بهترین روزی دهندگانی!» خیرُ الرَّازِقِینَ (مائده / ۱۱۴)


بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم؛ و شما آن را تکذیب کرده‌اید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دست من نیست !حکم و فرمان، تنها از آن خداست! حق را از باطل جدا می‌کند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.» خَیرُ الْفَاصِلِینَ(انعام / ۵۷)


و اگر گروهی از شما به آنچه من به آن فرستاده شده‌ام ایمان آورده‌اند، و گروهی ایمان نیاورده‌اند، صبر کنید تا خداوند میان ما داوری کند، که او بهترین داوران است! خَیرُ الْحَاکِمِینَ(اعراف /۸۷)


اگر ما به آیین شما بازگردیم، بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بسته‌ایم؛ و شایسته نیست که ما به آن بازگردیم مگر اینکه خدایی که پروردگار ماست بخواهد؛ علم پروردگار ما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا توکل کرده‌ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما بحق داوری کن، که تو بهترین داورانی!» خَیرُ الْفَاتِحِینَ (اعراف / ۸۹) 


موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامی که زمین‌لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر می‌خواستی، می توانستی آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنی! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده‌اند، (مجازات و) هلاک می‌کنی؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهی (و مستحق بدانی)، به وسیله آن گمراه می‌سازی؛ و هر کس را بخواهی (و شایسته ببینی)، هدایت می‌کنی! تو ولی مایی، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانی! خَیرُ الْغَافِرِینَ (اعراف / ۱۵۵)


(به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران نقشه می‌کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکه) خارج سازند؛ آنها چاره می‌اندیشیدند (و نقشه می‌کشیدند)، و خداوند هم تدبیر می‌کرد؛ و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است! خَیرُ الْمَاکِرِینَ (انفال / ۳۰)



و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی!» خَیرُ الْوَارِثِینَ (انبیا / ۸۹)


و بگو: «پروردگارا! ما را در منزلگاهی پربرکت فرود آر، و تو بهترین فرودآورندگانی!» خَیرُ الْمُنْزِلِینَ (مومنون / ۲۹)


(فراموش کرده‌اید) گروهی از بندگانم می‌گفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم؛ ما را ببخش و بر ما رحم کن؛ و تو بهترین رحم کنندگانی!خَیرُ الرَّاحِمِینَ (مومنون / ۱۰۹)


اما کسانی که مومن بوده اند خدا میفرماید:


(اما) کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا)یند!

خَیرُ الْبَرِیةِ (البینه /۷)