برخی اوقات آنچنان غرق در باورهای خلاف می شویم که از واقعیت غافل می شویم. باورهای خلاف دارای رنگ و بوی باورها و عقاید مان می باشد ولی برخی اوقات آنچنان باورهای خلاف را القا می کنند که آنها را واقعی می پنداریم. بطور مثال ممکن است در نامه ها ایمیلها یا پیامها یگویند که فلان ائمه را در خواب دیدم که نوشته که بگویید رفتار و گفتارتان را اصلاح کنید. بعد گفته می شود که اگر این پیام را به ده نفر نفرستی اتفاق بدی براتوون رخ می دهد. در حالیکه بخش های از نامه مرتبط با باورهای خودمان می شود ولی اتصال و ربط دادن این باورها به خواب یا انجام کاری که نتیجه آن دست ما نیست و همچنین رخداد آن اتفاق اصلا به انجام کارخاصی ندارد، باعث ایجاد باورهای انحرافی می دهد.
اگر ما قبل از هر کاری تفکر کنیم که چگونه عدم ارسال نامه ای باعث رخداد اتفاقی آن هم کاملا منفی می شود به زحمت افتادن جهت انجام کار یک فردی که نمی دانیم کیست یا از کجا پیام را بدست آمده نخواهیم شد.
همچنین ممکن است این اتفاقات اصلا ربطی به باورها نداشته باشد و در حوزه علم و فناوری باشد. مثلا فردی پیا بفرستت که اگر این پیام را به ده نفر یا بیشتر بفرستی هزینه موبایلتان پایین می اید در حالیکه اصلا ارتباطی به هم ندارند.
در این چنین وضعیت هایی فرد فرستنده در راستای ایجاد فضای هیجانی است که در واقع نتیجه این است که فرستنده محتوای پیام را طوری بنویسد که باعث ایجاد هیجان در کابر شود ایجاد می گردد. در نتایجه تفکر در محتوای پیام باعث تسلط بر کار خود شده و قبل از اینکه کار را انجام دهیم بتوانیم تصمیم درست اتخاذ کنیم.